<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d15039600\x26blogName\x3dJawied\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dSILVER\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://jawied.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3dfr_BE\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://jawied.blogspot.com/\x26vt\x3d-8337040389612654716', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe", messageHandlersFilter: gapi.iframes.CROSS_ORIGIN_IFRAMES_FILTER, messageHandlers: { 'blogger-ping': function() {} } }); } }); </script>

مدیون

dimanche, septembre 30, 2007
Image and video hosting by TinyPic
به تو مدیونم همیشه مگه میشه بی تو باشم
از شبی که روبه رومه چه جوری بی تو رها شم؟
به تو مدیونم همیشه مثه شب به صبحه فردا
مثه موجه سردو تنها به نگاهه ناز دریا

به تو مدیونم همیشه منه خسته منه ویرون
مثه خاکه سردو تشنه به نوازشایه بارون
به تو میرسم دوباره زیر رگبار ستاره
وقتی بارون نگاهت تو حریر شب می باره
....می باره

اگه پایانی نباشی واسه بغضو خستگی هام
چه جوری برگردم از این جاده هایه بی سر انجام
تو خدایه عاشقایی به تو مدیونم همیشه
وقتی اسمتو میارم نبضه لحظه تازه میشه

به تو مدیونم همیشه منه خسته منه ویرون
مثه خاکه سردو تشنه به نوازشایه بارون
به تو میرسم دوباره زیر رگبار ستاره
وقتی بارون نگاهت تو حریر شب می باره

...به تو میرسم دوباره

رفته ز خاطر

dimanche, septembre 16, 2007



ای رفته ز دل ، رفته ز بر ، رفته ز خاطر
بر من منگر تاب نگاه تو ندارم
بر من منگر زانکه به جز تلخی اندوه
در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم
ای رفته ز دل ، راست بگو !‌ بهر چه امشب
با خاطره ها آمدهای باز به سویم؟
گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه
من او نیم او مرده و من سایه ی اویم
من او نیم آخر دل من سرد و سیاه است
او در دل سودازده از عشق شرر داشت
او در همه جا با همه کس در همه احوال
سودای تو را ای بت بی مهر !‌ به سر داشت
من او نیم این دیده ی من گنگ و خموش است
در دیده ی او آن همه گفتار ، نهان بود
وان عشق غم آلوده در آن نرگس شبرنگ
مرموزتر از تیرگی ی شامگهان بود
من او نیم آری ، لب من این لب بی رنگ
دیری ست که با خنده یی از عشق تو نشکفت
اما به لب او همه دم خنده ی جان بخش
مهتاب صفت بر گل شبنم زده می خفت
بر من منگر ، تاب نگاه تو ندارم
آن کس که تو می خواهیش از من به خدا مرد
او در تن من بود و ، ندانم که به ناگاه
چون دید و چها کرد و کجا رفت و چرا مرد
من گور ویم ، گور ویم ، بر تن گرمش
افسردگی و سردی ی کافور نهادم
او مرده و در سینه ی من ،‌ این دل بی مهر
سنگی ست که من بر سر آن گور نهادم