<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d15039600\x26blogName\x3dJawied\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dSILVER\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://jawied.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3dfr_BE\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://jawied.blogspot.com/\x26vt\x3d-8337040389612654716', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe", messageHandlersFilter: gapi.iframes.CROSS_ORIGIN_IFRAMES_FILTER, messageHandlers: { 'blogger-ping': function() {} } }); } }); </script>

اشک

vendredi, septembre 30, 2005

jeudi, septembre 22, 2005


بنام خدای مهربانی ها
نمي دونستم بهش چي بگم فقط دلم مي خواست دليل کاراشو بدونم
ازش پرسيدم چرا با چه جراتي پا تو اين راه گذاشتي
بهش گفتم براي کي براي چي پا رو خواسته هات گذاشتي
تو که مي دونستي هيچ کس ارزش کارات و نمي فهمه براي چي نذاشتي بقيه پيش قدم بشن
چرا خودتو فدا کردي چرا گذاشتي همه چشم اميدشون به تو باشه
چرا نذاشتي آدما خودشون براي حفظ ارزشاشون تلاش کنن
چرا تو
مگه تو چه گناهي کرده بودي که بار به اين سنگيني رو شونه هات بود
چرا قرعه اين فال و به اسم تو زدن
مگه تو آرزو نداشتي
مگه تو نمي خواستي چيزايي رو که همه براي بدست آوردنش تلاش مي کنن بدست بياري
گناه تو چي بود که بايد به جاي اين آدماي قدر نشناس زجر مي کشيدي
تو کدوم آئين و مذهب اومده که يه نفر بايد به خاطر يکي مثل خودش از همه چيزش بگذره
تو خودتو فدا کردي براي کي؟
براي کسايي که ذره اي از اون همه فداکاري و ازخودگذشتگي رو به ياد ندارن
آره اگه مي دونستي اين قدر زود فراموش مي شي محال بود پا تو اين جاده بذاري
محال بود از چيزايي بگذري که دوستشون داري
چرا چرا فکر نکردي بايد خودتو فداي کسي کني که لياقتش و داشته باشه که بفهمه گذشتن از خود يعني چي چرا چشمات و بيشتر باز نکردي چرا آخه چرا در تمام اين مدت سرش پائين بود
با خودم گفتم شايد حرفي براي گفتن نداره
و با سکوتش داره حرفام و تائيد مي کنه
وقتي سرشو بالا آورد
وقتي قطرات اشکشو ديدم
وقتي نگاه پر از اندوهش رو ديدم
ديگه نتونستم چيزي بگم
اينبار اون برام گفت مي دوني ارزش اين کارا رو کسي درک مي کنه که عاشق باشه
من رفتم چون مي دونستم چيزايي که تو اين سفر بدست مي يارم با موندن هيچ وقت نمي تونم بدست بيارم
بايد طعم عشق رو چشيده باشي تا بفهمي من از چي حرف مي زنم
بايد دلباخته باشي تا انگيزه براي فنا شدنو پيدا کني
بايد عاشق باشي تا بتوني خودتو فراموش کني
تو مذهب عشق بايد براي معشوقت از خودت و هر چي که داري بگذري براي اينکه اون ازت راضي شه
گفتم آخه اين انصاف نيست
تو اين مذهب عدالت وجود نداره
نگاهم کرد گفت بايد عاشق باشي تا بفهمي من چي مي گم
عاشق به خودش فکر مي کنه
اما خود اون معشوقشه از وقتي عاشق شدي ديگه مني باقي نمي مونه تنها سرمايه تو
قلبت متعلق به معشوقت مي شه
اون وقت از تو و من گذشته يه جسم باقي مي مونه
جسمي که به دستور دل حاضر در راه محبوبت فدا بشه
گفت من براي اون پا رو چيزايي گذاشتم که يه روزي دوستشون داشتم
اينبار سيل اشک از چشماي من جاري بود
اينبار دلم به حال خودم سوخت فهميدم چقدر دستام خاليه
فهميدم من اصلي ترين هدف آفرينش و نتونستم درک کنم
در برابر اون همه عظمت من فقط اشک ريختم و به حالش غبطه خوردم
تازه فهميدم که هيچي نفهميدم

زن در اسطوره های یونانی

mardi, septembre 20, 2005



ديميتر - خانمي كه بيشتر براي همه مادري مي كند

آفروديت - زني كه بيشتر قصد دلفريبي و عرضه زيباييهاي خود را دارد

پرسفون - دختري كه كاملا معصوم و با چشم بسته وارد ارتباط با كساني مي شود كه معصوميت او را مي ربايند و روح او را مورد تجاوز قرار مي دهند
او هميشه در معرض افسردگي و ترس از رابطه با مردان است و به دنبال معصوميت از دست رفته ي خود مي باشد

هستيا - زناني هستند كه بدون نياز به مردان كانون زندگي را گرم نگه مي دارند و روحي وسيع دارند و معمولا معلمين خوبي براي پاكي و اخلاقند
زناني هستند كه در صورت رشد و محيط خوب ، به استاداني معنوي مبدل مي گردند و آتش عشق الهي را روشن نگه مي دارند

آرتميس - زناني هستند كه انگار بايد مرد مي شدند . همواره در جدال با ظلم هاي دنياي مردانه كه در حق زنان و كودكان مي شود هستند
دختري را مي بينيد كه اهل ورزش و فعاليت و كار است و كمتر مردي مي تواند به مرزهاي او تجاوز كند و به طبيعت وحش عشق مي ورزد

آتنا - دختري را مي يابيد كه عاشق پدرش است و مدافع حقوق بابا در خانه . بسيار درس خوان و اهل تلاش و علاقه مند به هماوردي با مردان در پستهاي مديريتي و مشاورتي
بسيار تيز بين و داراي قدرت عاقله ي قوي و مشاور قدرتمند مردان موفق و مديران ارشد

هرا - زني كه بدون مرد و داشتن رابطه اي جدي و متعهدانه خود را ناقص مي بيند . او از سن كم وارد ارتباط مي شود و به شدت به خيانت و بي وفايي حساس است

dimanche, septembre 11, 2005

TON GREN -BELGIUM Posted by Picasa

فروغ فرخزاد

vendredi, septembre 09, 2005

بر روی ما نگاه خدا خنده میزند
هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ايم
زيرا چو زاهدان سيه کار خرقه پوش
پنهان ز ديدگان خدا مي نخورده ايم
پيشاني ار ز داغ گناهي سيه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ريا
نام خدا نبردن از آن به که زير لب
بهر فريب خلق بگويي خدا خدا
ما را چه غم که شيخ شبي در ميان جمع
بر رويمان ببست به شادي در بهشت
او مي گشايد!او که به لطف و صفاي خويش
گوئي که خاک طينت ما را ز غم سرشت
.آن آتشي که در دل ما شعله مي کشد
گر در ميان دامن شيخ اوفتاده بود
ديگر به ما که سوخته ايم از شرار عشق
نام گناهکارهء رسوا نداده بود
.بگذار تا به طعنه بگويند مردمان
در گوش هم حکايت عشق مدام ما
هرگز نميرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جريده عالم دوام ما

دختر افغان ملکه زیبایی انگلستان

dimanche, septembre 04, 2005

دختری مسلمان که از والدينی افغانی در ازبکستان به دنيا آمده، اولين زن مسلمانی شد که تاج ملکه زيبايی انگلستان را بر سر می گذارد.
حماسه کوهستانی، ۱۸ ساله، اعلام کرد که خوشحال است که "تاريخ ساز" شده و مشتاقانه منتظر است تا در رقابتهای دختر شايسته جهان در چين به رقابت بپردازد.
خانم کوهستانی بعد از آن که پدر و مادرش ناگزير به فرار از افغانستان شدند، در تاشکند ازبکستان به دنيا آمده است. وی که به شش زبان از جمله روسی و فارسی صحبت می کند، از ميان ۴۰ رقيب برگزيده شد.
وی پس از مراسمی دو روزه در ليورپول شنبه شب، سوم سپتامبر تاج ملکه زيبايی را بر سر گذاشت.
خانم کوهستانی که لباسش را مادرش دوخته بود، اعلام کرد: "وقتی آنها گفتند که من برنده شده ام، فکر کردم که اشتباه شنيدم. دعا می کردم اشتباه نکرده باشند، يک لحظه طول کشيد تا باورم شود."
وقتی از وی درباره احساسش به عنوان اولين دختر مسلمان برنده اين افتخار سوال شد، اين دختر ۱۸ ساله پاسخ داد: "من تاريخ ساز شده ام و بسيار خوشحالم. اميدوارم من آخرين نفر (مسلمان) نباشم."
به خانم کوهستانی که توانست بر يک رقيب مسلمان ديگر، سارا مندلی، ۲۳ ساله از ناتينگام غلبه کند، برای بازی در يک فيلم باليوودی پيشنهاد شده است.
دوشيزه مندلی بخت بلندی داشت ولی ورودش در ميان مسلمانان ليورپول جنجال براه انداخت و يک موسسه اسلامی از وی خواست کنار برود زيرا رقبای اين تورنمنت اغلب بايد لباسهای بدن نما بپوشند.
مسابقات جهانی دختر شايسته در ماه دسامبر برگزار می شود.